مقالات آرشیو خبر ها
داستان تنها فوتبالیستی که در چهار دهه برای چهار نسل خاطره سازی کرد مثل افسانه ها...

داستان تنها فوتبالیستی که در چهار دهه برای چهار نسل خاطره سازی کرد مثل افسانه ها...

امروز روز اسطوره ی دروازبانی تاریخ فوتبال جان لوییجی بوفون است. کسی که چهار دهه در بالاترین سطح فوتبال دنیا بازی کرد و اگر فاجعه ی سن سیرو مقابل سوئد اتفاق نمی افتاد تنها بازیکنی می شد که شش دوره جام جهانی را تجربه کرده است. کسی که در چهل سالگی باز هم به عنوان بهترین دروازبان جهان تبدیل شد. جایزه ی دستکش طلایی را دریافت کرد. و تنها با چهار رأی کمتر از نیمار به عنوان چهارمین بازیکن جهان انتخاب شد.

 

در سی و نه سالگی فینال لیگ قهرمانان را برای بار سوم تجربه کرد اما انگار در طالع او خبری از این جام نبود. چه در سال 2003 که با درخشش در نیمه نهایی و گرفتن پنالتی فیگو و مهار عجیب و غریب ضربه ی سر اینزاگی در فینال هر کاری که از دستان اش بر می آمد انجام داد. چه در فینال 2015 که با مهارهای بی نظیرش تیم را با دیوار مستحکم BBC یعنی بونوچی و بارزاگلی و کیلینی مقتدرانه به فینال رساند و در بازی فینال هم از شوت مهارناپذیر دنی آلوز تا مسی بزرگ را ناکام گذاشت اما در یک لحظه ورق برگشت و باز آخر بازی شاهد اشک های تلخ او بودیم.

 

زمانی که همه فکر می کردند این آخرین فینال اروپایی سوپرمن است اما ققنوس دوباره برخاست و دو سال بعد با درخشش دوباره جلوی لیون و درخشش مقابل بارسلونایی که با نتیجه شش بر یک در ثانیه ی آخر بردی تاریخی را مقابل پاریسی های متمول جشن گرفت و گرفتن توپ اینستا در مصاف تک به تک یووه را به سمت پیروزی پر گل و درخشان رهنمون کرد اما اینبار شب شوم تلخ کاردیف نگذاشت تا دستان این ابرمرد به جام برسد...

 

رئال مادرید که بعد از فینال تلخ سال 98 به بعد هماره در تمام بازی های حذفی چمپیونزلیگ حتی با یکی از کهکشانی ترین تیمهای تاریخ اش مغلوب بانوی پیر تورین شده بود اما درست نوزده سال بعد انتقام تمام شکست ها را در بدترین زمان ممکن گرفت تا سوپرمن این بار باور کند که شاید باید کارنامه ی پرافتخارش بدون این جام بماند. «»

 

هرچند همیشه و همه جا اعلام کرد که:

 

هرگز در حسرت این جام نیستم و افسوس نداشتن آن را نمی خورم، چرا که حتما تیم هایی که در آن فینال ها قهرمان شدند چیزی برتر از ما داشتند و لایق قهرمانی بودند.

 

یکی از دلایل محبوبیت فراوان بازیکنانی چون الکس دل پیرو یا جی جی بوفون بزرگ بدون شک تواضع، اخلاق خوب چه در زمین چه بیرون از زمین، زندگی سالم، انسانیت و نوع دوستی ایشان می باشد.

 

نمی خواهم از او بت بسازم. کاری که به خصوص ما ایرانی ها به آن خو کرده ایم و یک شبه یک نفر را بت می کنیم. اما تمام این بت ها را خودمان یک روز می شکنیم. بت همیشه شکستنی ست. من در مورد یک انسان سخن می گویم. با تمام ضعف ها و اشتباه هایش و تمام بزرگی هایش.

 

پسر جوان و با استعدادی که در هفده سالگی به یکی از تیم های هفت خواهر ایتالیا پیوست و کم کم با رفلکس های بی نظیرش چشم ها را به خود خیره کرد و بعد از گرفتن پنالتی رونالدو ناگهان نام اش تیتر اول روزنامه های ایتالیایی شد. انگار بخت و سرنوشت فوتبالی او و آتزوری با نام روسیه گره خورده بود. در 19 می 1997 و در شبی برفی و سرمای سوزناک روسیه ایتالیا باید در دیداری سرنوشت ساز در پلی آف جام جهانی و برای صعود به جام جهانی 98 به مصاف روسیه ی میزبان میرفت. تابلو ورزشگاه دقیقه ی 32 را نشان می داد که جان لوکا پالیوکا دروازبان اول ایتالیا مصدوم شد و زیر بارش شدید برف دوربین دکتر تیم را نشان داد که دستانش را به علامت تعویض به سمت چزاره مالدینی تکان می داد.

 

دروازبان دوم تیم آنجلو پروتزی هم مصدوم بود و قرعه به نام مردی افتاد که آن روز کسی نمی دانست روزی بهترین دروازبان قرن و بیست سال پاسدار دروازه ی آتزوری خواهد بود. بوفون در نوزده سالگی در دقیقه 32 بازی پا به زمین گذاشت و بسیاری از هواداران ایتالیا از این تعویض نگران بودند.

 

اما رفلکس های دیدنی سوپرمن مهاجمان روس را ناکام گذاشت و تنها کاناوارو بود که به اشتباه دروازه ی خودی را باز کرد و بازی با نتیجه ی یک بر یک تمام شد. بیست سال بعد بوفون قصد داشت در جایی که اولین بازی ملی اش را انجام داده از فوتبال خداحافظی کند اما تقدیر چنین بود که ایتالیای بزرگ با خودکشی به دست ونتورا از حضور در جام جهانی بازبماند و بوفون زیر باران اشک بیش از هشتاد هزار قلب شکسته در سن سیرو و با بغضی که نمی توانست جلوی آن را بگیرد و چشمانی گریان در مقابل ده ها خبرنگار از پیراهن محبوب آتزوری که همیشه سرود ملی اش را با تمام وجود فریاد میزد خداحافظی کند...

 

شاید یکی از دلایل محبوبیت این اسطوره ی بی تکرار همین یکرنگی و خلوص او باشد.

 

از اشک های او بعد از باخت به آلمان آن هم بعد از نزدیک به سی سال و در ضربات پنالتی و گریه هایش در فینال کاردیف و شب تلخ سن سیرو تا پشت کردن اش به تمام ضربات پنالتی تیم اش چه در تیم ملی چه در یوونتوس به خاطر استرس زیاد... تا خوشحالی های او بعد از برخی رفلکس ها که مانند خوشحالی گل زدن بود و گاهی آن را با کیه لینی محبوب تقسیم می کرد. و حتی تا آن لحظه که بعد از کامبک یووه مقابل رئال در دقیقه ی 92 داور به ضرر یووه پنالتی گرفت و خون دیگر به مغزش نرسید و از این بی عدالتی فریاد زد و برای اولین بار به دلیل غیر فنی کارت قرمز دریافت کرد.

 

باز به عقب برگردیم. در سال 2001 یوونتوس بابت این دروازبان خوش آتیه مبلغی نجومی معادل 51 میلیون یورو پرداخت کرد. لازم به ذکر است که قیمت دروازبان همیشه نسبت به پست های دیگر پایین تر بوده و هست. ضمن اینکه در آن سالها و قبل از خرج های بی پایه و اساس پرز برای رئال مادرید که پایه گذار به وجود آمدن قیمت گذاری های بی پایه و اساس بر روی بازیکنان شد و بعد از آن با آمدن آبراموویچ و سرازیر شدن پول های توجیه ناپذیر در لیگ جزیره و لالیگا، قیمت بازیکنان یک رقم معقول داشت و در آن سال این قیمت حتی برای یک مهاجم طراز اول هم قیمت بالایی بود چه برسد به یک دروازبان جوان 23 ساله! و تا سالها به عنوان گران ترین دروازبان دنیا شناخته میشد. هرچند اگر به ارزش پول در زمان خودش توجه کنیم با اینکه الیسون بکر حدود سی میلیون از بوفون گرانتر معامله شد اما بعد از پانزده سال!!

 

اما لوچیانو موجی که اگر نگویم بهترین حداقل یکی از بهترین مدیران فوتبالی اروپا بود و استعدادیابی بی نظیر بود، همان کسی که در بدو ورودش از فروش سمبل بانوی پیر یعنی الکس دل پیرو جلو گیری کرد بعد از دو فصل ناکامی مطلق روحی تازه در کالبد یوونتوس دمید و با برگرداندن مارچلولیپی بزرگ و فروش زیدان به رئال و خرید ستاره هایی چون تورام و ندود تیمی مقتدر را دوباره ساخت. اما این تیم که بعد از دینوزوف با وجود درخشش دروازبانان گذشته به خصوص آنجلو پروتزی هرگز یک دروازبان مطمعن که برای سالها بشود روی او حساب کرد نداشت حالا باید دوباره چارچوب دروازه اش را بیمه می کرد و موجی این توانایی را در بوفون دیده بود.

 

بوفون در اولین فصل حضورش با یووه به یک قهرمانی دراماتیک دست یافت و در فصل دوم با درخشش در اروپا با یووه به فینال چمپیونزلیگ رسید هرچند نبود ندود و دوئل پنالتی ها جام را به رقیب سنتی اش میلان داد.

 

جام جهانی 2002 برای بوفون که در یورو 2000 غایب بود با آن تیم پرستاره ی ایتالیا می توانست به ماندگارترین جام بدل شود اما داور اکوادوری خطا روی توتی در محوطه جریمه مقابل کره جنوبی میزبان را تمارض تشخیص داد و به پاهای خونی توتی کارت قرمز نشان داد. گل سالم تومازی را مردود اعلام کرد و حتی وقتی دید با گرفتن پنالتی علیه یووه زورش به سوپرمن نمی رسد انقدر روی اعصاب ایتالیایی های احساساتی راه رفت تا آن تیم رویایی با گل طلابی حذف شود...

 

سالها از پی هم گذشت و بوفون بزرگ و بزرگ تر شد و جوایز فردی و تیمی را پشت هم درو می کرد. تا جام جهانی دوهزار و شش. جامی که شاید ایتالیا نسبت به ایتالیای 90.94.98 و 2002 کم ستاره تر بود اما علاوه بر داشتن یک سوپرمن درون دروازه که تا فینال به جز یک گل به خودی هیچ گلی دریافت نکرد و مربی بادانشی چون لیپی که بهترین استفاده را از ستاره هایی مثل دل پیرو و توتی و گروسو ناشناخته می کرد یک حس همبستگی در این تیم شکل گرفته بود. تیمی که هشتاد درصد آن را بازیکنان یووه و میلان تشکیل می دادند درست شب قبل از بازی نیمه نهایی و در روزهایی که موراتی در حسرت جام برای یووه و میلان (به خصوص یووه خار چشم اینتری ها) پرونده سازی می کرد و تیتر یک اخبار روزنامه ها به جای نتایج جام جهانی خبر از احتمال سقوط یووه به سری ب را می داد و بازیکن متعصب و وفادار این تیم جانلوکا پسوتو از فشار ناشی از خبرها خود را از طبقه سوم باشگاه به بیرون پرتاب کرده بود، درست یک شب قبل از بازی نیمه نهایی با آلمان تعدادی از بزرگان تیم با اجازه ی لیپی به تورین رفتند و از پسوتو عیادت کردند. شاید هیچ تیمی چنین کاری را نکند اما ایتالیا با همه جای دنیا فرق دارد... برای همین هیچوقت نتایج بازی شان قابل پیش بینی نیست.

 

شاید همان سفر بود که تیم را از قبل متحد تر کرد و ایتالیایی که به سختی از سد استرالیا گذشت با اقتدار آلمان مدعی را در خانه اش به زانو در آورد. این که ایتالیا سالها گربه سیاه آلمان بود بماند اما در آن بازی مردان لیپی چنان مقتدرانه بازی کردند که لیپی شهامت این را پیدا کرد که در وقت اضافه با چهار مهاجم حمله کند و بعد از دو ضربه به تیر و رفلکس دیدنی بوفون مقابل ضربه پودولسکی دو بار با هنرنمایی پیرلو و پاس جادویی اش به گروسو و ضربه ی ظریف و چشم نواز پینتوریکو آلمان را مغلوب اتحاد خود کنند.

 

و اما درست شب فینال که فدراسیون ایتالیا بدون رعایت شرایط تیم ملی رای به بازپس گیری دوجام آخر یووه در سری آ و سقوط این تیم با منفی هفده امتیاز به سری ب و محرومیت از حضور در چمپیونزلیگ سال آینده را داد و به همراه احکام به مراتب سبک تر میلان و لاتزیو و فیورنتینا و خبر در تمام رسانه ها اعلام شد گویی این خبر ایتالیا را متحد تر کرد که شاید با قهرمانی بتوانند حکم دادگاه را برگردانند... نکته ی جالب حضور چند بازیکن یوونتوس در تیم مقابل یعنی فرانسه بود. از تورام و پاتریک ویرا که استخوان بندی تیم بودند تا ترزگه که گرچه یورو 2000 را از ایتالیا گرفت اما اینجا با خراب کردن پنالتی جام جهانی را به آتزوری داد. اما باز از جای پای پر رنگ بوفون غافل نشویم. شاید اگر ضربه ی سر استثنایی و غیرقابل مهار زیدان را سوپرمن آتزوری با واکنشی خیره کننده نمی گرفت زیدان هرگز سر دوم را روی سینه ی ماتراتزی نمی کوبید.

 

بعد از جام جهانی که بوفون به عنوان بهترین دروازبان جام انتخاب شد و در انتخاب فیفا با اختلافی اندک با کاناوارو نفر دوم توپ طلا شد خیلی ها انتظار بخشش از سوی دادگاه ایتالیا را داشتند.

 

اما یووه به سری ب سقوط کرد و موج پیشنهادات از بهترین تیم های اروپا به سمت باشگاه و بازبکنان یوونتوس ارسال شد. یوونتوس مجبور بود برای ورشکسته نشدن حقوق بازیکنان را کاهش چشمگیری دهد و چند ستاره را بفروشد. هرچند بازیکنانی مثل زامبروتا و تورام بعد از سالها حضور در یووه و با توجه به سن شان می توانستند بمانند. هرچند به جز زلاتان جوان بقیه ییییی بازیکنان بعد از رفتن از یووه تمام شدند. به خصوص زامبروتا که یکی از بهترین وینگرها و مدافعان بود که در هر دو سمت زمین هم توانایی بازی داشت. اما این میان چشم تمام تیم های بزرگ به ستاره ی بی بدیل یووه و آتزوری یعنی بوفون بود. و بعد از او دل پیرو و ندود.. شاید امروز و در فوتبال اقتصادی و تجاری امروز کسی برایش قابل هضم نباشد که باریکنی در اوج سن پختگی و در 28 سالگی که جام جهانی را با درخشش برده و بهترین دروازبان جهان است به تمام پیشنهاد ها جواب رد بدهد و تنها یک جمله بگوید: من که در روزهای خوشی و شادی با یوونتوس بودم دور از جوانمردی ست که در روزهای سخت رهایش کنم.

 

پس از او سمبل یووه الکس دل پیرو که از میلان و آرسنال ک منچستر و لیورپول و چند باشگاه دیگر پیشنهاد داشت گفت:

 

یک جنتلمن واقعی هیچگاه بانوی خود را رها نمی کند..

 

باورنکردنی بود پنج ستاره ی یووه یعنی ندود، تررگه، کامورانزی، دل پیرو و بهترین و گران ترین دروازبان جهان به تیم محبوب شان وفادار ماندند و با کسر حقوق شان در زمین های گل آلود و بسیار نامساعد سری ب بازی کردند و بعد یک سال دوباره به سری آ برگشتند...

 

سال 2011 باز انقلاب جدیدی در یووه شکل گرفت. پس از سالها باز یک نفر از خاندان آنیلی ریاست باشگاه را بر عهده گرفت. جوانی پرتلاش و جویای نام. یوونتوس استادیوم شخصی خودش را ساخت و به اولین باشگاه ایتالیا تبدیل شد که صاحب استایوم شخصی ست.

 

بوفون تعریف می کرد:

 

وقتی استادیوم یووه را دیدم حسی در درونم گفت که ما امسال قهرمان سری آ خواهیم شد.

 

در تمرینات تیم ملی این را به بازیکنان می گفتم و آنها به من می خندیدند و مرا مسخره می کردند. یووه فصل قبل را در رتبه ی نازل هفتم به پایان رسانده بود. اما با آمدن یک یوونتوسی قدیمی روی نیمکت و تکنیسین طرد شده از میلان به یوونتوس یعنی آندره آ پیرلو یووه در همان فصل بدون شکست قهرمان شد! و تا هشت سال بعد و تا امروز این جام را هرگز به تیم دیگری نداد...

 

اما بوفون که در سال 2018 گفته بود از یووه خواهم رفت در روزهایی که ستارگان بزرگ در سی و چهار یا سی و پنج سالگی به قطر و امارات و چین و نهایت امریکا می روند برای اینکه بزرگی خود را ثابت کند در چهل سالگی و بعد از گرفتن جایزه بهترین دروازبان جهان و پای طلا (که به ستاره های موفق بالای سی سال می دهند) با حقوق هشت میلیون یورو یعنی حقوقی که در طول هجده سال حضورش در یووه نگرفته بود راهی تیم متمول پاری سن ژرمن شد.

 

اما انقدر عاشق یوونتوس بود که در حالی که هنوز با پی اس جی قرارداد داشت با لباس شخصی در جشن قهرمانی یووه در سری آ شرکت کند.

 

این اتفاقات و این صحنه ها در فوتبال حرفه ای امروز شاید هرگز تکرار نشود. اما ایتالیا و تورین بوی دیگری دارد. بوفون سال بعد قراردادش با پی اس جی را فسخ کرد و با توجه به پیشنهاد بارسا با حقوق به مراتب بالاتر تنها با حقوق یک میلیون یورو به یوونتوس تیم محبوب اش برگشت. از شروطی که بوفون قید کرده بود یکی حضور به عنوان دروازبان دوم آن هم با شماره 77 است. و شرط دوم او نپذیرفتن بازوبند کاپیتانی بود تا ثابت کند تنها برای عشق به تیم محبوب اش برگشته. و انصافا در هر بازی که به میدان رفت نشان داد حداقل هنوز از بسیاری از دروازبانان تیم های نامدار بهتر است. اوج هنر او را در بازی مقابل رم شاهد بودیم. جی جی یک سال دیگر هم با یووه تمدید کرد و فعلا تا تابستان 2022 در یووه خواهد ماند.

 

اما به قول الکس دل پیرو عزیز:

 

خیلی سخت است دیدن بوفون کبیر روی نیمکت ذخیره هادر حالی که هنوز توانایی فیکس بودن را دارد.

 

داستان تنها فوتبالیستی که در چهار دهه برای چهار نسل خاطره سازی کرد مثل افسانه هاست. اما این افسانه حقیقتی شیرین و ماندگار است...

 

نویسنده : هامون. م


«به اشتراک گذارید»
Google+ Twitter Facebook
حسین صالحی
حسین صالحی«مدیر سایت»
ارتباط با نگارنده: